‍ *ارتباط قشقایی ها با آزربایجان*

ساخت وبلاگ
صبح از ساعت 30/3 بامداد خواب صحن چشمانم را ترک کرد مثل پرنده ای که در قفسی زندانی بود دنبال روزنه ای برای فرار از قفس می گشتو دلم: چون مرغی سرکنده بال بال می زد نمیدانم هیجان است یا ترس؟ شوق است یا ذوق؟ اما هر چه که بود دریای امیدی در دلم موج میزد. رفتم تا چرکی از تن بشویم تا تمام انرژی های منفی و شیطانی را از جان خودم بشورانم. در آن لحظه که فقط جسمی واقعی عجین با روحم بودم برای معبودم زانو زدم و ‍ *ارتباط قشقایی ها با آزربایجان*...
ما را در سایت ‍ *ارتباط قشقایی ها با آزربایجان* دنبال می کنید

برچسب : خاطرات,شیرین, نویسنده : qashqaei-behi بازدید : 162 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 9:38